گل پسرم شازده پسرم
اولین غذا خوردنم که فرنی خوردم
یه روز جمعه با پدربزرگم اینارفته بودیم باغ یکی از فامیلامون
اونجا هم بعبعی تازه به دنیا اومده اون هی بع بع میکرد منم
گریم میگرفت
تو راه هم که داشتیم میرفتیم گلهای زرد همه جارو پوشونده بودن
که خیلی قشنگ بود
وقتی دارم آب بازی میکنم
یه روز با عمه ام رفته بودیم ائل گولی
وقتی دارم کتابمو نگاه میکنم
میتونم با روروئکم قشنگ راه برم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی